سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----63720---
بازدید امروز: ----7-----
بازدید دیروز: ----5-----
حدیث دوست نگویم بجز به حضرت دوست

 

نویسنده: موسوی
سه شنبه 85/5/3 ساعت 3:8 عصر

شرم الشیخ کوفه است و
جنوب‌، نینوا!
دارد جنوب شبیه کربلا می شود
مدیترانه‌، فرات است
فرات‌، عبای توست!
برای این همه زخمی
برای این همه بی کفن
تنها ردای مهربان تو مانده است!

وگرنه این سران
دشداشه‌هاشان را
پرچم صلح کردند و فروختند
شاید اگر نبود نفت می‌جنگیدند
دیروز، ذوالفقار را
با قطعنامه‌ها
تاق زدند
امروز منتظرند
که از قطعنامه‌ها
زمین و نان
فرشته و غلمان ببارد!
بارید!
و قطعنامه همین بمبی ست
که دارد می‌بارد!

جنوب غرق خون است و
غزه آهوی زخمی
تو تنها مانده ای نصرالله!
در خیبری به نام جنوب
و هواپیماها دارند خندق می کنند و
کودکان زخمی تشنه اند
تو رفته ای از شریعه آب بیاوری
در برابر چشم این همه ماهواره جاسوسی

اوضاع روزگار بد نیست
از سران عرب
یکی با شمشیری از طلا بر کمر
دارد ریشش را خضاب می‌کند و
یکی
همیشه در مواقع حساس
به سجده می‌رود
شیخ فلان
تا دشداشه را عوض کند

شیخ الرشید تا سان ببیند از برابر عکسش
شاه کوچک تا برگردد از تعطیلات آمریکایی
دیر خواهد شد
نماد ارتش عربی
پلیس مصراست
که همچنان حمله می کند به الازهر!
جان بولتون دارد پارس می‌کند در سازمان ملل!

تنها تو مانده ای نصرالله!
پس شمشیر را پس بگیر و
اسب را پس بگیر و
شریعه را پس بگیر و
غیرت عربی را پس بگیر
که پادشاهان عرب
شیهه اسبان مرده‌اند!

علیرضا غزوه


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: موسوی
چهارشنبه 85/4/7 ساعت 4:57 عصر

لبهایم دیگرزخشکی تمنایی ندارند،آخرین قطره آب قمقمه ام سهم توای خاک تشنه جبهه،اندک تأملی بنماکه تادقایقی دیگرازخون بهترین بندگان خداسیراب خواهی گشت.

صدای غرش تانکهابیشترمی شود.گویابرای مشهدی دیگرازهم سبقت می گیرند،همیشه پندارم این بودکه ازغرش مرگ هراسی ندارم.اینک اماتردیدی عجیب سراپای مرادربرگرفته.گویادنیاباتمام لذاتش هم چون معشوقه ای دربرابرم ایستاده ومراازرفتن بازمیدارد.اما نه اینک گرمای سوزان وگردوغبارانفجارمرا ازتو ای دنیا دورمی نماید.اینجازمین ازغرش تانکها می لرزدومن نیز ایستاده ای برپل صراطم.خدایامبادالرزش ونهیب هراسناک مرگ مرابه قعردوری ازتواندازد.تانکهاهرلحظه نزدیکترمی شوند.یکی ازسربازان آخرالزمانی امام عشق آخرین گلوله آرپی جی را به سوی نزدیکترین آنها نشانه می رود،اماهنوزشلیک نکرده که بدن غرق خونش نقش برزمین می شودوعجیب این بیابان سوزان خونش راجذب می کند،گویاشنهاورملها نیز برای دربرکشیدن خون شهیدازهم سبقت می گیرند.

اکنون که پس ازسالها دوری من ازآن قافله نورپای بدان کربلا می نهم درگوشه گوشه آن لاله هایی روئیده است.خدایا مبادااهل دنیاآن لاله هارادرزیرپالگدمال نمایند.تومپندارکه این خونهای ریخته شده،خونخواهی ندارد،که منتقم خون شهیدخداونداست.ای اهل دنیابرای تنعم بیشترازلذات دنیاهم که شده مراقب خون شهید باشید که هرکس،که پای برآن نهادچنان برزمینش زدند که دیگر...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: موسوی
جمعه 85/3/26 ساعت 3:4 عصر

می نویسم به رنگ سرخ،به سرخی خون شهید،به سرخی چشمان مادرشهید وبه صورت نیلی نه تنها نیلی صورت زیبای برادرم که مادرم فاطمه نیز سیلی خوردوعجیب است برما اگر چشمانمان سرخ نباشد وصورتمان نیلی.مگر می شود چشمانمان رنگی ازدل خونینمان نداشته ونیز صورتمان ازسیلی آن دست سنگین. درآن غروب سرخ رنگ و زیبا ،زیبا به دلنشینی صدای دوست به زیبایی نگاه دوست که در جمع بهترین بندگان خدا می گفت ومی گفت وفقط می شنیدیم  و می گریستیم .دیگر لحظاتی تا شهادت برادرم باقی نمانده است.

اما امروز...

خدایا اکنون که باچشمان سرخ ودل خونیین در کوچه پس کوچه های تهران قدم می زنم گویا باز صورتمان از سیلی نگاهشان امانی ندارد،خدایا اینجادیگر سنگری ندارم که از ترکش دشنامشان پناهی بگیرم،خدایا تو می دانی دستهایم دیگر توانایی ندارند که از شدت صدای سوت خمپاره های غفلت گوشهایم را بگیرند.خدایا اینجا انقدرعطر دخترکان فضا را آلوده نموده که دیگر آن ماسکهای شیمیایی هم دردی دوا نمی کنند.خدایا تو شاهد باش که ازغم غربت یاران شهیدم می نویسم.آری برادرم،بگذاربرصورتمان سیلی زنند مگر با مادرمان فاطمه چنین نکردند.بگذار عکست را ازدیوارشهرمان پاک کنند ،شهرما سهم تمام عاقلان هست و من و تو امروز دیوانه ای بیش نیستیم.آری برادرم تو دیوانه ای 14 ساله بودی که سهم تو از این دنیا فقط ...

اصلا مگر تو نشنیدی صدای ان دخترک بدحجاب راکه باطعن به من می گفت:چه کسی آنها را مجبور نمود به جبهه روند نمی بایست می رفت .آری تو دیوانه ای بیش نیستی و من نیز.

چرا ای برادرم گهگاهی عکسی و صدایی از تو در روایت فتح آن شهید عشق می بینیم مگر نمی دانی که حضورت موجب رنجش خاطرآن دخترکان طناز و عشوه گر شهرمان می شودو یاد مرگ لحظات خوششان را پریشان می نماید ،راحتمان بگذار .یاد شبهای برره بخیر که می دیدیم و سرخط می شدیم...

بگذار شبهای تهران بدون تو و بدون یاد تو باشد که امروز چنین بیشتر پسندیده باشد.برادرم خون تو سهم خودت بود به ماربطی نداردرفتن تو، راست می گوید ان دخترک با دوست پسرش تومجبورنبودی.

تو می توانستی باشی و شریک در لحظات خوششان.

دست از سرم بردار ای برادرشهیدم بگذاربخوانند :

 

ای ایران ای مرز پر گهر       ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو انـدیشه  بـدان         پایـنده مانی  و جــاودان

 

این تو نبودی که با خونت اندیشه بدان را دفع نمودی پس حقی نداری .

بگذار دنیا طلبان لذت پرست بکام خود شادباشند بیا من وتو هم به یاد اخرین شب ،شب والفجرهشت شاد باشیم.آن رود خروشان را که یادت هست قسمهای بچه ها را به مادرشان فاطمه زهرا (س)که یادت هست،هنوز یادم هست که می گفتی ای مادرم زهرا این ابها مهریه تو هست امشب بگوآرام باشند تا بچه ها بتوانند عبور کنند.قسم می دادی فاطمه را،خدایا هنوز صدای زیبای برادرم درگوشم طنین اندازاست:

نسیمی جان فزا میآید             بوی کرببلا می آید

دیگر چند قدمی تا قبربرادرشهیدم نمانده است دنیا سهم تو ای دخترک بدحجاب تهران،بپوش هرآنگونه که می پسندی عشوه گری کن به هرروش که می توانی هرجا عکس برادرم رادیدی پاره کن اما فقط برادرم رادیوانه مپندار که اگر تودراین عالم لذتی دروجودت یافتی ودرجستجویش وارضایش برآمدی برادر من نیز صورتی دید و صدایی شنید،صدایش نه ازجنس متال بود و نه ازجنس پاپ ،صدایش از جنس نور بود وصورتش هم نیزازجنس نور. اینک برادرم ان سوی کارون برروی سیمهای خاردار افتاده است و من ناتوان از توقف بایک نگاه بدرقه اش می کنم وبه راهم ادامه می دهم...

برادرم رفت ویافت انچه که در انتظارش بود وتوندیدی صورت خونینش را بسیار زیباتر از صورت بزک کرده یتان بود. دنیا سهم شما اما به رسم معرفت و یا حجب وحیا اگرکمی مانده باشد فقط یک درخواست دارم که وقتی از کوچه های شهرمان عبور می کنید مواظب باشید پا جای قدمهای برادرم نگذارید که او از جنس نور بود...

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: موسوی
جمعه 85/2/29 ساعت 9:15 صبح

مبارزه برای براندازی جمهوری اسلامی ایران که بلافاصله پس ازپایان جنگ تحمیلی درقالب«تهاجم فرهنگی»آغازشده بود،ازاواسط دهه 1370 ابعادگسترده تری به خودگرفت ووارد مرحله تازه ای شد.مرحله ای که نظریه پردازان امپریالیستی وعوامل سازمانهای جاسوسی غرب نام «براندازی خاموش»بران نهاده اند.کارگزاران جریان جهانی سلطه برای اجرای هرچه بهترو وسیع تربرنامه هایشان درکارمبارزه با نظام اسلامی یاران وتمامی امکاناتشان را بسیج کردندوکوشیدندتادرکناراستفاده ازعوامل انسانی،بویژه روشنفکران وابسته به عنوان پیاده نظام این نبردفرهنگی،ازکلیه دستاوردهای تکنولوژیک ودانش بشری نیز سودجویندوبا ایجادجاذبه های کاذب،تهاجم راپی بگیرند.

درراستای اجرای این برنامه وایجادارتباط نزدیک تربااقشارمختلف مردم وتأثیر گذاری مطلوب تربرروی انان ضرورت بهره گیری هرچه بیشتر از امکانات دیداری وشنیداری مطرح گردید وامپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکادامنه فعالیتهایش راگسترش دادودرکناررادیوصدای امریکا،امکانات تلویزیونی را هم به خدمت گرفت وبامددفن آوری ماهواره ای صداوتصویردلخواه خودرا به ایران رساند.پخش برنامه تلویزیونی بخش فارسی صدای امریکاعلیه جمهوری اسلامی ایران باپیام مدیرصدای امریکادرتاریخ بیست وهفتم مهرماه 1375 اغاز گردید ودرابتدای این برنامه اعلام شد:«بخش فارسی صدای امریکاازامروزبرنامه های خودرابه طورهمزمان ازطریق رادیووتلویزیون پخش خواهدکرد...»

جفری کان مدیرصدای امریکادرپیام ویژه خودگفت:«درنهایت خوشوقتی اعلام می دارم که صدای امریکاازامروزدارای استودیویی می شود که قادراست به طورهمزمان  برنامه های رادیووتلویزیونی را به سرتاسرجهان بفرستد... پخش تلویزیونی برنامه های فارسی صدای امریکاازعصرامروزبه وقت شرق امریکا اغاز می شود...»

وی افزود:«پخش تلویزیونی برنامه های فارسی صدای امریکا که بوسیله سیستم ماهواره ای(دی .بی.اس)صورت می گیرد،توسط انتنهای بشقابی موجوددرایران قابل دریافت است...»

مدیرصدای امریکادرادامه این پیام اظهارداشت:«با انکه انتن های بشقابی درایران ممنوع اعلام شده اند ولی به اعتقادما صدها هزارانتن بشقابی درایران نصب شده اندکه می توان به وسیله انها برنامه های بخش فارسی صدای امریکا رادریافت کرد...»

اودرپایان پیام چنین گفت:«این نخستین باراست که صدای امریکافرصت انرا یافته است تابرنامه های خودراازطریق رادیو وتلویزیون به سراسرجهان ارسال کند.درعصرکاهش منابع مامی توانیم به این وسیله برتعداد شنوندگان وبینندگان خودونیزبراهمیت ومیزان تأثیگذاری پیام های خودبیفزاییم...»(1)

انتخاب بخش فارسی به عنوان اولین برنامه تلویزیونی صدای امریکا،میزان اهمیت مبارزه بانظام اسلامی ایران رانزد دولتمردان امریکایی نشان می دهد.

تأکید مدیرتشکیلات صدای امریکابرجذب مخاطب هرچه بیشتروبه کارگیری تصویربرای جذابیت بیشتربرنامه ها،نشان دهنده اهمیت وجایگاه اینگونه رسانه هادرعرصه جنگ روانی وتأثیرگذاری دلخواه درمقوله افکارعمومی است.خوب است اهداف وانگیزه هاوتأثیرات این رسانه هارااززبان رضابراهنی یکی ازسرکردگان روشنفکران سکولارکه درحال حاظرمقیم امریکاست بخوانیم:

«...هدف برنامه های یک رادیوی بیگانه توجیه هدف ملی وجهانی کشوری است که ان رادیوی بیگانه بدان تعلق دارد.ازآنجا که توجیه هدفها بادرنظر گرفتن مخاطب ان برنامه یعنی مردم کشوری که برنامه به زبان اوپخش می شودصورت می گیرد،هدف اساسی ان جز تبلیغ به سودکشورفرستنده نمی تواند باشد.رادیوهای بیگانه چنین وانمود می کنند که هدفشان چیزی غیر ازتبلیغ به سودکشورفرستنده است ...به همین دلیل لعابی ازبی طرفی به دموکراسی،هنردوستی وادبیات پروری برروی این برنامه تخریب وتبلیغ می کنند...

یکی ازهدفهای اصلی رادیوهای بیگانه عوض کردن ذهن مردم درارتباط با سیاستهای اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی وهنری دولت جمهوری اسلامی است.اگرکشورفرستنده مخالف جمهوری اسلامی ایران باشد،

مخالفت راتقویت می کند واگرموافق باشدذهن مردم رادرجهت موافق تحریک می کند...بزرگترین تأثیر فرهنگی گوش کردن به رادیوهای بیگانه،ایجادوابستگی ذهنی وروانشناختی به بیگانه است.هراتفاقی که درجامعه می افتد،پاسخش ومعنایش نه درارتباطات اجتماعی وتاریخی وانسانی ما،بلکه درتفسیری است که بی بی سی وصدای امریکا،رادیواسراییل و...ازآن انفاق به ماخواهندداد...تأثیرفرهنگی چنین مسئله ای ایجاد ازخودبیگانگی جمعی وبی نظمی تاریخی است.این نوع(شرطی شدن)عملاًما راتبدیل به حیوان دست آموز بیگانه می کند وذهن ماراازتمامی چیزهایی که هستی دار وهستی بخش و واقعی وحقیقی است،خالی می کند...»(2)

دوسال پس ازگسترش فعالیت صدای امریکاوبهره گیری این تشکیلات ازتکنولوژی وامکانات ماهواره ای برای انجام تبلیغات ضد انقلابی درایران،دولت امریکاباهدف تکمیل جنگ رسانه ای  علیه جمهوری اسلامی ایران ،رادیوی دیگری به نام «رادیوایران آزاد»راسازمان داد واین رادیودرپاییز 1377 به طوررسمی پخش برنامه به زبان فارسی را آغازکرد.که بعدها به نام «رادیو فردا» تغییر نمود.

فعالیت رادیوآزادی مرحله دیگری ازطرح«براندازی خاموش»بود این رادیو پس از تصویب لایحه ای که آلفونسوداماتو سناتورجمهوری خواه ایالت نیویورک به مجلس سنای امریکا ارائه نمود،تأسیس گردید.

طرح«داماتو»بااستقبال حاکمیت امریکا مواجه شدوطیف های مختلف ضدانقلاب ومخالفان جمهوری اسلامی ایران درخارج ازکشورنیزبه تبلیغ اطراف آن پرداختندوجرایدوابسته به این محافل گزارشهای مبسوطی درباره آن انتشاردادند.هفته نامه نیمروزچاپ لندن تیتراول وگزارش ویژه ای را به آن اختصاص دادو به تشریح جزئیات وویژگیهای لایحه پیشنهادی سناتورداماتو پرداخت.باهم قسمتهایی ازاین گزارش رابخوانیم:«روز دوشنبه23 مه سناتورداماتو لایحه ای برای ایجاد یک ایستگاه رادیویی نیرومندبه نام(رادیو ایران)راتسلیم مجلس سنا کرد.اداره این رادیورا آژانس اطلاعات آمریکا عهده دارخواهدبودوهدف ازایجادآن بازی کردن همان نقشهایی است که درزمان جنگ سردرادیواروپای آزاد دررابطه باکشورهای زیرسلطه کمونیسم ایفا می کرد...»(3)

دراین گزارش به قسمتهایی ازسخنان آلفونسوداماتو ارائه کننده این طرح به کنگره آمریکااشاره شده وچنین آمده است:«داماتومی گوید،رادیواروپای آزاد توانست درفروپاشی کمونیست مؤثرواقع شودواینک لازم است رادیوایران آزاد اسباب فروپاشی جمهوری اسلامی ایران رافراهم کند.بودجه این رادیورابایددولت آمریکا بپردازد...تآسیس این رادیو باسیاست خارجی آمریکا تطبیق می کندودرجهت منافع ملی آمریکاست...»(4)

دراین گزارش امده است:«این رادیو به طورمستقل عمل خواهد کردوبطورکامل ازبخش فارسی رادیوصدای آمریکاکه درحال حاظربرنامه پخش می کند مجزاخواهدبود.امادرعین حال می تواندبرای تهیه برنامه های خوداز عموم سازمانهای دولتی آمریکا اخذکمک نماید...»(5)

ذکراین نکته ضروری است که فرستنده این رادیو درشهرپراگ قرارداردومحل آن به دستور«واسلاوهال» رئیس جمهورچکسلواکی به دولت آمریکااجاره داده شده است.کارنویسندگی متون برنامه ها وتهیه گزارشهای این رادیو توسط عده ای ازروشنفکران وابسته به سلطنت مقیم خارج ازکشور نظیرعیرضا میبدی،حسین مهری،علیرضانوری زاده،ناصرانقطاع،صدرالدین الهی،جمشیدچالنگی،ایرج گرگین،نازی عظیماو...انجام می شود.طراحان وبرنامه ریزان هجوم فرهنگی علیه ایران تنها به این اقدامات بسنده نکردند.آنان به تجهیزفرستنده های تلویزیونی ضدانقلابی درآمریکا وپشتیبانی مالی ازآنها وکمک به رسانده امواج این رادیو وتلویزیونها به ایران یک جنگ رسانه ای تمام عیارعلیه جمهوری اسلامی ایران را آغازکردند وکوشیدندتا ازرهگذرپخش برنامه های مبتذل،جوانان ایران را به ورطه ازخودبیگانگی وبی بندوباری بکشانندوبه زعم باطل خودبین ارزشهای والای اسلامی فاصله بیندازند.

نکته مهم دوم دراین بیانیه کمک مالی وپشتیبانی کلان سرمایه داران یهودی و بهایی ازاینگونه تلویزیونها وتأمین هزینه های کلان انهاست ودرمیان اسامی حامیان مالی این تلویزیونهای ضدانقلابی به اسامی اشنایی برمی خوریم.افرادی همچون ابراهیم ویکتوری(سرمایه داریهودی)،صیون ابراهیمی(سرمایه داریهودی)،لطف الله حی(کلان سرمایه دارونماینده یهودیان درمجلس شورای ملی دوران رضاپهلوی)،بیژن نهایی(کلان سرمایه داریهودی ومالک سابق بیمه البرز)،فیروزثابت(بهایی)،اسدالله مروتی(بهایی)وضیاء آتابای(بهایی).

کلیه این اقدامات درچارچوب طرح ویژه ای که دولت امریکابرای براندازی جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده انجام می شودواین طرح درانستیتو مطالعات استراتژیک وابسته به دانشکده جنگ نیروی زمینی  آمریکاطراحی شده است.

دربهمن ماه 1378 یکی ازاعضای ارشد سازمان«سیا»به نام کنت تیمرمنکه ازکارشناسان نامدار جنگ روانی درعرصه بین المللی است،خلاصه ای 19 صفحه ای ازاین طرح راازطریق اینترنت انتشارداد.

کنت تیمرمن که درسازمان سیا پیرامون مسایل وامورایران فعالیت می کند،رئیس مؤسسه ای به نام بنیاد دموکراسی درایراناست ونشریه ویژه ای بانام ایران بریف رانیزانتشارمی دهد.اودرتوضیح این طرح  براین نکته تآکید می کند که :«مابایدازطرفداران دموکراسی درایران بخواهیم رژیم کنونی راسرنگون کنند؛چراکه این رژیم منافع آمریکاراتهدید می کند...»

اوباتصریح بربراندازی نظام اسلامی ایران می افزاید:«هدف تغییر ماهیت وجوهره رژیم اسلامی است ودرحقیقت نتیجه تغییرماهیت وسرنگونی این رژیم یکی است...استراتژی مقابله باایران بایداهداف وماهیت رژیم اسلامی ایران رادقیقاً برسی کند وبعدبه این بپردازد که ماچگونه می توانیم ازنقاط قوت خودبرای تضعیف این رژیم بهره برداری وازتناقضات درون آن استفاده کنیم واین موقعیت رابه وجوداوریم که این رژیم بادست خودش قبرخودرابکند...»

رابط ویژه سازمان سیا باجریانهای ضدانقلاب درادامه ضمن حمایت ازروشنفکران،به تبیین راههای فروپاشی جمهوری اسلامی اشاره می کند ومی گوید:«استفاده ازاهرمهای فرهنگی مهم ترین وسیله ای است که آمریکا درمقابله بارژیم تهران دردست دارد.استفاده ازفشارهای اقتصادی تا مدتی برای جلوگیری ازسرمایه گذاری دربخش گازونفت موفق بود،ولی پرداخت به این مسائل اقتصادی بازهم درمان عوارض مشکلات آمریکا با رژیم ایران است ونه درمان ریشه ای این مشکل.مبارزه اقتصادی ونظامی بارژیم ایران درنهایت باشکست مواجه خواهدشد مگراینکه ازاهرمهای فرهنگی نیزاستفاده کامل شود...»

وی آزادی ودموکراسی البته به مفهوم غربی آن را کالای مهمی می خواند که بایدبه جوانان ایرانی فروخته شود واضافه می کند :«برای مبارزه باایران بایدازاصول بازاریابی موفق برای عرضه کالاهااستفاده کرد.مهمترین اصل دربازاریابی،تبلیغ کالاست وازان رو که آمریکا دسترسی به وسایل ارتباط جمعی ایران ندارد،مابایدوسایل ارتباط جمعی موردنیازخودرادراین عرصه ایجادکنیم .درنوامبر1997 کنگره آمریکا مبلغ 4 میلیون دلاری برای ایجادرادیو(ایران آزاد)اختصاص دادکه زیرمجموعه رادیوازادی بود.»

کنت تیمرمن مخاطبینی را که آمریکا ازطریق رادیو ایران آزاد(رادیو فردا)باید هدف قراردهد،سی میلیون جوان ایرانی برمی شمارد که اززمان پیروزی انقلاب تاکنون به دنیاآمده اند.وی بااشاره تلویحی به برخی ازروشنفکران وروزنامه نگارانی که بادریافت حقوق آنهاازدستگاههای وابسته به استکبارجهانی رسوایی بزرگی برای جریانات براندازایجادکرد،می نویسد:«برملاشدن حمایت های پنهانی آمریکا از گروههای مخالف رژیم ایران می تواندموجب محبوبیت رژیم ایران بین مردم شود.آمریکا بایدازبعضی دولتهای منطقه بخواهد به رهبران شیعه مخالف رژیم وهمچنین سنی مذهب دربلوچستان،کنار ساحل خلیج فارس ومرزآذربایجان کمک کند...»

کنت تیمرمن درپایان می گوید:«طرح جامع استراتژیک درموردایران تلاش خواهد کردکه بین مردم ایران ورژیم فاصله ایجادکندوطرفداران دموکراسی راتشویق خواهد کرد تا متشکل شوندوباایجادیک اپوزیسون مؤثرکه قابلیت استفاده ازاهرمهای مبارزه سیاسی راداشته باشد،ایران رادگرگون کنند...» 

------------------------------------------

1 رادیوصدای آمریکا،مورخه 27/7/1375.

2 رضابراهنی،ماهنامه گردون،شماره 10و11 ،اسفند 1370 ،صص 17و18 .

3 هفته نامه نیمروزچاپ لندن ،شماره216،مورخه 11/3/1374. 

4 همان .             5 همان.

ایرج گرگین از اعضای سازمان جوانان حزب توده بود ،که پس ازکودتای 28 مردادبایک چرخش کامل درخدمت رژیم پهلوی قرارگرفت وبه عنوان گوینده به رادیو راه یافت.وی به دلیل گرایشهای روشنفکرانه اش ازفعالترین برنامه سازان برنامه دوم رادیو تهران شدوسلسله مصاحبه هایی بانامدارن شعروهنر انجام دادکه معروفترین آنهامصاحبه بافروغ فرخ زاد بود.زمانی که رضاقطبی مأمورتأسیس تلویزیون ملی ایران شد،ایرج گرگین درشمار12 نفراولیه ای بودکه به وی پیوست ومسؤلیت گروه اخباررابرعهده گرفت.وی باجلب اعتمادرضاقطبی،مدیرکل روابط عمومی تلویزیون وپس ازآن مدیرمجله تماشا واندکی بعدمدیرتولیدتلویزیون که مهترین مقام درتهیه وتدوین سریالها وبرنامه های تلویزیون بود،شد.اوآنچنان مورداطمینان رژِیم پهلوی بودکه بعنوان گزارشگرویژه به همراه شاه به سراسردنیامی رفت.گرگین پس ازپیروزی انقلاب به آمریکارفت وهمراه با هماسرشار(خبرنگاریهودی وصیونیست)رادیو امیدا یران راتأسیس کرد.زمانی که آمریکاتصمیم به تشکیل رادیوآزادی زیرمجموعه سازمان سیادرکشورچکسلواکی گرفت،گرگین رابه عنوان مدیرگروه خبری وگزارش این رادیومنصوب کرد.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: موسوی
پنج شنبه 84/12/18 ساعت 12:6 عصر

سید حمید چگونه می توانست در جبهه ها کفش بر پا کند،درحالیکه خون همرزمان و یارانش بر ان خاکها ریخته بود."فخلع نعلیک"رااز یاد نبرده بود و هنگامیکه با حاج همت سردار خیبر بسوی میعاد ومیقات ازلی خویش می رفتند، تا عهد خویش وفا کنند واز وفاداران باشند، پایش برهنه بود.

اخرین باری که سید رادیدم،درگرماگرم عملیات خیبر بود.هیچ وقت یادم نمی رود.ان روزرفتم درسنگری که شهید زین الدین انجا بود.روحیه خیلی عجیبی داشت.فشارکاروخستگی جنگی که طولانی شده بود،حتی برای یک لحظه هم خسته اش نکرده بود.بخصوص اصلا معلوم نبود تا یک دقیقه دیگر ممکن است چه اتفاقی برای همگان رخ دهد.حالا شما تصورکنید سیدحمید انجا باشدمی شودنورعلی نور.

ان روز،روزسختی بودبرای همه.بخصوص برای حاج همت ولشکرش،لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص).

قرارشده بودیک گروهان یا کمترمأمورشوندبه لشکر۲۷ بروند برای بازسازی وکمک به حاج همت.قراربود که بروند سمت چپ جزیره مجنون که حاجی وبچه هایش انجابودند.این مأموریت رادادند به سیدحمیدتابرودخط راتحویل بگیرد.یادم است مقرفرماندهی لشکر ثارالله درسمت راست جاده،وسط جزیره جنوبی،نزدیک کارخانه نمک ونزدیک خط بود.اتش دیوانه بود ومی ریخت روی سنگر.حاج قاسم هم انجا بود وخط رافرماندهی می کرد.حاج همت وسیدحمیدامدندانجاوواردسنگرشدند،سنگری دوروخیلی کوچک.جاکم بود،نشستیم.حاج همت وحاج قاسم صحبت هایشان راکردندوقرار شدمن هم همراهشان بروم تاخط راتحویل بگیریم وشب هم شناسایی داشته باشیم .حاج همت وسید ازحاج قاسم خداحافظی نمودندورفتندسوارموتورشدندقبل ازاین که سوارموتورشوند من به سید گفتم:بگذارمن ترک موتورحاجی بنشینم!گفت:پس من؟گفتم:توباموتورمن بیا!لبخند زدوقبول کرد.حالا می فهمم که لبخندش معنای خاصی داشت.رفتم سوارموتورحاج همت شدم.اماده رفتن بودیم که حاج قاسم صدایم زد وگفت کارم دارد.از موتورامدم پایین ورفتم طرف حاج قاسم وحرفش رازد.برگشتم دیدم سیدبازرفته نشسته ترک موتورحاج همت.اتش انقدرزیادوفرصت کم که معطلی معنا نداشت.پیش خودم فکرکردم حتماسیدفکرکرده کارم زیاد طول می کشدوزودرفته سوارشده که بروندسرقرارشان.به من گفت:توبا موتورخودت بیا،بعداگرفرصت شد،بیاسوارموتورحاجی شو!

انگارازچیزی خبرداشت که می خواست دل مرا بدست اوردودلگیرنباشم. راه افتادیم.انها جلو من پشت سرشان.فاصله مان یکی دومتری می شد.سنگرپایین جاده بود وبرای رفتن روی پد وسط می بایست از پایین پد می رفتیم روی جاده واین کارباعث می شد سرعت موتورکم شود.عراقی ها روی ان نقطه دید داشتند .تانکی مستقرکرده بودند وهروقت که ماشین یا موتوری پایین وبالا می شدونورافتاب به شیشه هایشان می خورد،گلوله اش راشلیک می کرد.ماموتورها رااستتارکرده بودیم وبا این حال باز مارامی دیدند،چون فاصله نزدیک بود.طبق معمول گلوله ای شلیک نشد.یک حسی به من می گفت گلوله شلیک می شود.حاج همت راصدازدم وگفتم :حاجی،این جاراپرگازتربرو!انگارحرف کفرامیزی زده باشم،چرا که هنوز بعدازاین همه جنگیدن ودیدن خیلی چیزهانفهمیده ام که هرگلوله ای که شلیک می شود،باهدف خاصی است که خداوند مقرر کرده،هرگلوله اگرقسمت کسی باشد ،هیچ کس نمی تواند جلوی انرابگیرد.انگارروی گلوله اسم شهیدش رانوشته بودند.بالاخره گلوله شلیک شد ودودی غلیظ امدبین من وموتورحاج همت قرارگرفت،صدای گلوله وانفجارش موجی را به طرفم اورد که باعث شد تاچند لحظه گیج ومبهوت بمانم،ونفهمم که چه اتفاقی افتاده است.رسیدم روی پدوسط وازمیان دود وباروت بیرون امدم وبه به رفتن خودم ادامه دادم.انگاریادم رفته بود که چه اتفاقی افتاده وبا چه کسانی همراه بودم.یکدفعه متوجه موتوری شدم که سمت چپ جاده افتاده بود .دوپیکرروی زمین افتاده بودند.پیش خودم گفتم اینها کی شهیدشده اند که ازصبح تاحالا من انها راندیده ام ؟به ارامی ازموتورپیاده شدم وبه طرف انها رفتم.اولین نفررا که برداشتم(حاج همت) دیدم تمام یدن سالم است،فقط صورت ندارد.انگارموج تمام صورتش راقطع کرده بودواصلا شناخته نمی شد.دریک لحظه همه چیزیادم امد،حرکتمان ازپیش حاج قاسم و حرف زدنم باسید وحرکت مان به سمت پدوبعدانفجار.عرق سردی به پیشانی ام نشست .دویدم ورفتم سراغ نفردوم.اوهم به روافتاده بود.نمی توانستم باورکنم اوسید حمیداست.چون همیشه ازلباس ساده اش می شدشناختش.

وقتی به نوع شهادت این دوشهیدفکرکردم،یادچهره هاشان افتادم ودیدم هردوی انها یک نقطه مشترک دارندوان هم چشمهای زیبای انها بود،که خداوند گرفته بود.

مهدی شفازند                                                                                                                      

 


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • شگردهای نوین بهائیت علیه تشیع
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •